☚♥♥♥☛
سلام خدمت دوستان عزیز شبتون عالی از همه کسایی که با من حرف زدن اگه باشون بد رفتاری کردم اگه اذیتتون کردم اگه کاری کردم که ازم ناراحت شدید عذر خواهی میکنم بنا به دلایلیی دیگ متاسفانه نمیتونم بیام این وبلاگم یادگاری بخاطر کسی زدم که ی زمانیی مهم ترین فرد زندگیم بود ولی بعد اون .... هیچ وقت نتونست بفهمه چقدر دوسش دارم هیچ وقت باورم نکرد هیچ وقت احساساتم رو درک نکرد هیچ وقت بم نگفت دوست دارم هیچ وقت ی خنده از ته دل ازش ندیدم هیچ وقت .... دوستان عزیز اگه بدی در حقتون کردم حلال کنید #عشق #بی معرفتی #تمام اونی که تو دلم جاشه با عشقی که تو چشماشه ای کاش مال من باشه انگار در دلم حرفی دیگر باقی نمانده تا برایت بگویم … تنها یک جمله : هنوزم دوستت دارم ! بزرگترین روانشناسان دنیایند دو چشمت ! اینقدر که امیدوارم می کنند به زندگی … … خــدایـــــا دستــم را بگیــر بـدون تــــو , تــمام دنیــا را هــم کــــه داشتـــه بــاشـــم تهـــتی دستــم... در انتظار توام درچنان هوایی بیا تو تمام تنهایی هایم را ازمن گرفته ای خیابان ها بی حضور تو راه های آشکار جهنم اند ﺩﻟـﺖ ﮐـﻪ ﻣـے ﮔـﯿـﺮﺩ ﺩﺭ ﻟـﺤـﻈـﻪ ﻫـﺎﯾـے ﮐـﻪ ﺛـﺎﻧـﯿـﻪ ﻫـﺎ … ﻣـﯿـﺦ ﻣـے ﮐـﻮﺑـﻨـﺪ ﺩﺭ ﺳـﺮﺕ ،، ﺍﺷـﮏ ﻫـﺎﯾـے ﻫـﺴـﺘـﻨـﺪ … ﮐـﻪ ﺩﺭ ﻋـﯿـﻦ ﺳـﺎﺩﮔـے … ﯾـﮏ ﺩﻓـﻌـﻪ … ﻧـﺼـﻒ ﺷـﺒـے ﻋـﺠـﯿـﺐ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﻣـے ﮐـﻨـﻨـﺪ ...! ﻭ ﭼـﻪ ﺩﺭﺩﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻗـﺘـے دلــــم لکـــــ زده… بـــرای یکـــ عـاشقـانـه ی آرامـ کــه ســرم را بـگـذاری روی سیـنـه ات و بـگـذاری گـلـه کنـم از تمـام کـابوسهـایـی شبـــ هـای نبـودنـتــــ تــ ــ ــو بـاشــ ــ ـی خــرداد پـایـان بهــ ــ ـار نـیـست... آغــاز دوسـتــــ داشتـن اسـتــــ.
هزار مرتبه ۹۰۰ جمله ی عاشقانه را در ۸۰۰ جای مختلف و پیش ۷۰۰ نفر مطرح کردم ۶۰۰ نفر آنها آنرا پسندیدند و ۵۰۰ نفر آنرا به ۴۰۰ زبان مختلف و ۳۰۰ کتاب و ۲۰۰ برگ توصیف کردند ۱۰۰ دفعه برای تو در ۹۰ روز متوالی ۸۰ مرتبه خواندم تو ۷۰ جمله ی مرا به ۶۰ بهانه ۵۰ روز روزی ۴۰ بار تکرار کردی ۳۰ تای آنرا آموختی
پس از ۲۰ بار خواندن ۱۰ مرتبه تکرار کردی من از تو ۹ سوال
کردم و تو ۸ مرتبه به ۷ سؤال من ۶ جواب در فاصله ی ۵ روز دادی ۴ مرتبه تو را در ۳ قرار دعوت کردم ۲ ساعت خواهش کردم تا ۱ بار گفتی "دوستت دارم"
کجـــــآے ایـــن בنیــــــآ بـآشــــمــ تنهـــــآیے بــــآ مَـــלּ استـــ… مهربان من آهنگ حضورت آنچنان لطیف و شاعرانه است که من را مدهوش می کند تو تنها چیزی هستی که برای من ارزش فکر کردن را داری نمی دانم چقدر از شهر من دوری اما همه جا حست میکنم ، می شنومت تو تکرار همیشگی عشقی و من فقط انعکاس بی ارزش نور تو هستم و دیگر هیچ … مردم این شهر غریبن می خوام برگردم قصدشون فریبه می خوام برگردم یه نفر بود که دل به نگاهش بستم نگاهش سردو غریبه می خوام برگردم به چشمانه مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم به پاکی چشمانم قسم که تا ابد دوستت دارم … نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست طوفان با همه ی شدت خود به آرامش منتهی می شود و حتی در بحبوحه ی شدت خود در جستجوی آرامش است من نیز همه ی عصیانم به عشق تو ختم می شود و یگانه فریاد درونم این است که تورا … تنها تورا … تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم امشب گریه میكنم و گریه میكنم برای تو برای خودم برای تموم اونایی كه خواستن گریه كنن و نتونستن برا ی تمام اون چیزی كه خواستی ونبودم خواستم وبودی امشب گریه می كنم به وسعت دریا به وسعت بیشه به وسعت دل عاشق برای تو و به پاس احترام تمام تحقیرهایی كه از دیگران شنیدم وهنوز شكست نخوردم انگار ولگرد شده بودم به جستجوی نشانی ات به تمام جهان سر زدم اما نبودی به دور رفتم حتی به سرزمین خوشبختی در افسانه های پدربزرگ كه حقیقت نداشت هیچ كس نبود انگار تو هم ولگرد شده بودی می خواستم دسته گلی برات بفرستم اما گفتم تا بدسستت برسه پژمرده میشه بنابراین حرف س رو از گل سوسن حرف ل رو از گل لاله حرف ا رو از گل اطلسی و حرف م رو از گل مریم بعنوان دسته گلی بنام سلام تقدیمت میکنم دسته گلم را پذیرا باش عشق من … تقدیم به عشقم ولی چه بسا که یک طرفه هس چـقــدر بـگـــویـم ؟ قــرص آرامـم نـمـــی کــنــــد … آغـــوش تــــــــــــــو .. تـنـهــــا آرام بـخــش ِ مـــــن اسـت .. !! خــُدایـآ … بـَراے خآمـوشے شـَبــ هـاے انتـِظآرم فـَقـَط یکـــ [ فـوتــ ] کآفیـωـتــ ! خـآموشـَم کـُטּ …! خـَωـتـﮧ ام ..
بــہ سَلـامَتــے آغوشــ بــے منتــے ڪـــہ تـو رو فَـقطــ و فـَقطـ واســہ פֿــوכِتــ مــے פֿـواכ … و وَقتـے تـو اوجــ تَـنهایـے هَستـے میخواهم راحت باشم.... بی جسارت و بی خجالت... در جواب چه خبرها؟؟ چشمانم را ببندم و بگویم ناخوشی................. کاش میدانستم این سرنوشت را چه کسی برایم بافته.... آن وقت به او میگفتم یقه را آنقدر تنگ بافته ای که.... بغضهایم را نمیتوانم فرو ببرمپ آرامش ملیح در گوشه چشمانم...مانند بارانی بروی شیروانی.... اما.... ناودان ندارد..!! در کنار ساحل دریای غم . SMSkhor.IR دوستا نظر یادتون نره اخرین پستم هست دیگ امیدی ندارم خوش باشید براتون بهترین هارو میخوام و اما تو ای کبوتر در زندگیت خوب پرواز کن هنوز بچه ای در لانه ات وقتی بزرگ شدی خوب پر باز کن موفق باشید یا حق مدیروبلاگ:امیر فتاحی امضا:HiTlEr To HaCkEr آهـــای غــريـبه…؟ تـــــو چه میفهمی… وقتی زیادی دوسش داری.. با کوله باری از شعر های ناگفته…. به سلامتــــی دختـــــــــــــــری کاش دنیا چیزی در قلب من، در وجود من امیدوارم بتوانید از جملات عاشقانه جدید لذت ببرید. حتما نظرات خود درباره این صفحه را با ایمیل هوش پارسی در میان بگذارید. هوا سرد است نبودنت بی امان می بارد من در سخت ترین زمستان عمرم گیر کرده ام … . . . باران بهانه بود تا تو زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی و دوستی مثل گلی شکوفه کند… . . . هیچ وقت حرفایی رو که مردم موقع عصبانیت می زنن فراموش نکن چون حقیقته ! . . . … هر کس بخواهد کاری را انجام دهد، راهش را پیدا میکند . . . و هر کس نخواهد، بهانه اش را . . . . . . می دانم زن ها همیشه، میلِ پنهانی دارند … میل به خوشگل شدن … آنا گاوالدا . . . … دوست داشتنت” را پنهان کردم…!! نه از دست “تو را ” … از “ترس روزگار” … روزگاری که همه ی دوست داشتنی هایم را از من گرفت . . . اگه دست من بود به آسمون میگفتم که ستاره هاشو دور سرت بریزه دنیامو میدادم پای چشات بفهمی یه نگاه سادت چقدر برام عزیزه . . . و آغوشت تنها جاییست برای زیستن من . . . … چــه دمــدمــے مـزاج شـده احـساســم . . . امـتـداد بـازوانـت مـی شـود انـتـهـای دلـدادگـی … . . . هیچ نمی خواهم . . . … دل تنگــــــــــــــــــــم! مـے ترسم از نبوבنت و از بوבنت بیشتر...! نـבاشتنت ویرانم میڪنـב وבاشتنت متوقفم...! وقتـے نیستـے ڪسـے را نمـے خواهم و وقتـے هستے تورا میخواهم..! رنگهایم بے تو سیاه است وבر ڪنارت خاڪسترے ام...! خـבاحافظے ات به جنونم میکشـב و سلامت به پریشانے ام...! دلـَــ م تنـــگ شــده؛ بــــاید بــاور کنــیم ! یکــــــــــ بار که تنــــــــــها بمانی یکــــــــــ بار که بشکنـــد دلتــــــــــ غرورتــــــــــ اعتمادتــــــــــ همین یکــــــــــ بار کافیســـت تا یکــــــــــ عمـــر از پشتــــــــــ نگاهـــی ترک خورده به آدمهــا بنگری …! همین یکــــــــــ بار کافیســـت تا دیگر هیــچ نگاهــــــــــی دلتــــــــــ را نلرزانـــد … دیدی آخر من را لمس کردی ؟ ولی حیف که سنگ قبر من احساس ندارد ! گفتم دوستت دارم هر کاری تو بخوای انجام میدم گفتی برو حالا روز هاست که دیوانه وار دنبال سنگ قبرم میگردی سلامتیه کسی که : وقتی توی آغوش می گیریمش همه ی وجودمون میلرزه ؛ نه از ترس یا عشق بازی واسه وحشت از فردای بدون اون …!!! مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــــا اســـمشــــو وقتــــی میشنــــوی داغ دلتـــــ تـــــازه میشــــه… مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امــــا تــــا بهـــش فکــــر میکنـــی اشـــک تـــوی چشمـــات جمــع میشــــه… مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــا در تنهــــایی همـــش بــــاهـــاش حـــرفـــ میـــزنـــی… مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ ولـــی بعضی اوقـــات دستتــــ میـــره رو شمـــارش کــه زنگــــ بـــزنـــی…نـــزنـــی…بـــزنـــی…نـــزنـــی…! مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــا دلتـــــ میخــــواد بـــازم بهـــش فکــــر کنــــی… مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امــــا دلتـــــ واســـه صـــداش و خنــــده هــــاش حتی دعــواهــاتـــون لـکــــ زده… مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــا شبـــا تــــا صبـــح خوابـتــــ نمیبـــــره… بــــاخودتــــ میـــگی یــنــی داره چیکــــارمیکـــنه؟… مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــا میـــدونـــی چقـــدرررر مهمـــه!!! میـــدونـــی خیــلــی دوســش داری پـــس نگـــو مهـــم نیستـــ! بگــــو مهمــــه امــــا نیستـــــ… خسته شدم از گفتن آنچه نمیشود گفت ! من توبـــــــــه کردم …. دل نبندم …. رفتنم راهی واسه فــــــــرار من نیست آخه دل کندن از تو کار من نیست نابود شدم عکس عاشقانه دو نفری می خوام ازاد باشم حال ندارم ببنویسم دلتنگی خیابون شلوغی ست … که تودر میانه اش ایستاده باشی … ببینی ما آیند ببینی می روند …. و تو همچنان ایستاده باشی عاشقانه نمینویسم دیگـــــــر …. اگر نوشتمـــــ دنبال مخاطب خاص نگـــــرد …. چون کسی ارزش خاص بودن نــــــداره …!!!! آخرین بار ڪه من از تهِ دل خندیدم علتش پـول نبود انعڪاسِ جُوڪ هر روز نبود علتش، چهرهیِ ژولیدهیِ یڪ دلقڪ, یا زمین خوردن یڪ ڪور نبود … من بهِ « من » خندیدم ! ڪه چو یڪ دلقڪ ِگیج نقش یڪ خنده به صورت دارم و دلم میـــگرید …! عادت کرده ام… به اینکه همیشه در بحرانهای زندگی ام… خودم هوای خودم را داشته باشم… در شب های بی خوابی ام,سرم را در بالش فرو کنم و خیسی بالش رابه جان بخرم… وقتی بغض میکنم … زانوهایم را در آغوش بگیرم و خودم را دلداری بدهم… عادت کرده ام وقتی باد می آید کلاهم را سفت بچسبم,نه بازوی بغل دستی ام را… یاد گرفتم با روی گشاده لبخند بزنم… لبخندی که دیگر خودم هم معنیش را نمی دانم… میبینی ؟! تنهایی با همه دردی که دارد… مرا "مرد" به بار آورده……… تویی که الان دلت واسه یه بی معرفت تنگه.تویی که ی خوای بهش زنگ بزنی ولی غرورت نمی ذاره.توکه هر اهنگی گوش میدی یاد یه نفر می افتی.تویی که این روزا توی دنیای مجازی غرق شدی.تویی که حتی نی دونی چه ریختی خودتو خالی کنی.به سلامتی تو…… ساده بودی مث سایه .. مث شبنم رو شقایق بی تو شب دوباره آینه .. روبروی غم گرفته واژه رنگ زندگی بود .. وقتی تو فکر تو بودم وقت راهی شدن تو .. کفترا شعرامو بردن رفتی و شب پر شد از من .. از من و دلواپسیها واژه رنگ زندگی بود .. وقتی تو فکر تو بودم لذت دنیا... داشتن کسی ست که دوست داشتن را بلد است. به همین سادگی...! این روزها گفتن دوستت دارم! انقدر ساده است که میشود انرا از هر رهگذری شنید! اما فهمش... یکی از سخت ترین کارهای دنیاست سخت است اما زیبا! زیباست وقتی در عین نا امیدی خسته و شکسته تر از همیشه است
ﻋـﺎﺩﺕ ﻣـے ﮐـﻨـے ﺑـﻪ ﻃـﻌـﻢ ﺷـﻮﺭِ ﺍﯾـﻦ ﺁﺭﺍﻣـﺶ "
بـــے هیــــچ خَبـــَـــرے
بــآ کولـــﮧ بــــآر تَنهـــآییـَمــ
בَر جـــآده هــآے بـے انتهــــآے ایـלּ בنیــآے عَجیـبــــ
رآه خــــوآهمــ افتـــــآב
مَـــלּ کـــﮧ غَریبـــــمــ
چــﮧ فَــــرقے בآرב
همــه جــــآے جهــــآלּ
جملات عاشقانه جدید و زیبای احساسی
جملات عاشقانه جدید و زیبای احساسی
جملات عاشقانه جدید و زیبای احساسی
جملات عاشقانه جدید و زیبای احساسی
جملات عاشقانه جدید و زیبای احساسی
جملات عاشقانه جدید و زیبای احساسی
جملات عاشقانه جدید و زیبای احساسی
جملات عاشقانه جدید و زیبای احساسی
جملات عاشقانه جدید و زیبای احساسی
برای آن روزهایی که هیچوقت برنمیگردد کلمه ی یادش ب خیر کافیست
بـا چشاشــ بِهتـ بگــہ هَستَمـ تـا آפֿـَرشـ …
قایقی میسازم از دلواپسی
بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت
یک مسافر از دیار بی کسی
.
.
کدام خیابان را بگردم ؟ کدام کوچه را ؟
بر کوبه ی کدام در بکوبم تا بر چارچوبش ظاهر شوی تو ؟ و بازم بشناسی مرا از من
به آغوشم بگیری و نپرسی هرگز که چه به روزگارم آورده است روزگار بی تو ماندن های بسیار !
.
.
امشب شب تولدم من است ولی چیزی برای ترکاندن ندارم جز بغض !
.
.
به مرگ گرفتی مرا تا به تبی راضی شوم
کاش “میفهمیدی” به مرگ راضی بودم وقتی که تب می کردم از ندیدنت !
.
.
به من شلیک کن قبل از آنکه به دیگری بگویی : دوستت دارم !
فرستنده : سهیل
.
.
قلبی خاکی داشتم ، آدما خیسش کردند
گِل شد ، بازی کردند ، خشک شد ، خسته شدند
زدند شکستند ، خاک شد ، پا رویش گذاشتند ، رد شدند…
.
.
سخت است بغض داشته باشی و بغضت را هیچ آهنگی نشکند جز صدای کسی که دیگر نیست !
.
من نمی دانستم معنیِ هرگز را …
تو چرا بازنگشتی دیگر ؟؟؟
.
.
درخت احساسم سالهاست خشکیده است
دیگر تشنه ی هیچ محبتی نیست !
.
.
من سرم درد میکند برای “دعواهایی” که با هم “نکردیم”
لعنتی ، چقدر مهربان رفتی !!!
فرستنده : KingLove
.
.
دریا را بی خیال
زمین جواب نمی دهد
دیگر دل به آسمان زده ام !
.
.
هرگاه خبر مرگم را شنیدی در پی مزاری باش که بر سنگش نوشته :
ساده بودم ، باختم !
.
.
انگشتان من به گره خوردن با انگشتان تو عادت داشته اند !
نیستی و حالا این قاتلان زنجیره ای ، شده اند بختک جان دیوارهای این شهر…
.
.
سخت است تحمل ثانیه هایی که نمیگذرند
سخت است تحمل شب هایی که صبح نمیشوند
سخت است تحمل زخم زبان هایی که هر روز تلخ تر میشوند
سخت است تحمل آدم هایی که هر روز از خدا دور تر میشوند !
فرستنده : گلبهار
.
.
بودنم در حسرت خواستنت تمام شد…
.
.
جای خالی نبودنت میکوبـد بر دلم
اگر نیایی همین روزها ویرانه میشوم !
.
.
درد دارد به خاطر کسی که با نسیمی میرود ، خودت را به طوفان بزنی !
.
.
این روزها مانند گلی شده ام که هر پروانه ای روییش می نشیند و می رود بی آنکه قصه “عادت” را بفهمد !
فرستنده : م.آذر
.
.
ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻧﺖ مثل ﺭﻓﺘﻨﺖ ﺑﺎﺷﺪ
ﺑـــــــــﯽ ﺧـــــــــﺒـــــــــﺮ !
.
.
نگران نباش ، حال من خوب است ، بزرگ شده ام
دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلتنگی هایم گم شوم
آموخته ام که این فاصله ی کوتاهِ بین لبخند و اشک نامش زندگیست
آموخته ام که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود
راستی ، بهتر از قبل دروغ می گویم…
“حال من خوب است” ، خوبِ خوب…
.
.
تمام فنجان های قهوه دروغ می گفتند
تو بر نمی گردی !
.
.
خیلی بده وقتی داری تایپ میکنی ، از کلید های خیس کیبورد بفهمی داری گریه میکنی !
فرستنده : ❤d ـمـ ـتـ ر ـسـ ـکـ d❤
.
.
یه آهنگ خاص
یه خاطره ناب
یه یاد کهنه
یه نفر تنها
یه عاشق
یه عکس یادگاری
یه عطر مشترک
یه حس ساده
چه معجونی میشود برای گریه امشب ؟!!!
.
.
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ… ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ… ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ… ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ !
ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ هیچکس ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺪﺍﺭﯼ …
.
.
و سکوت چه زیباست وقتی میدانی همه دروغ می گویند…
.
.
هنوز کمی عشق در من مانده است
آنرا به کسی میدهم که دوستم داشته باشد
هنوز کمی دلتنگی در من مانده است
آنرا به کسی میدهم که دوستش داشته باشم
هنوز کمی اندوه در من مانده است
آنرا برای خود نگه میدارم …
فرستنده : گلبهار
.
.
شبی دست از سرم بردار و سر بر شانه ام بگذار لطفا !
.
.
عشق کوتاه است و فراموشی چـــــــــــــــــــقدر طـــــــــــــــــــولانی ؟!!!
.
.
من آدمِ نرفتنم
آدمِ دوست موندن
یا اصلا آدمِ دیر رفتنم ولی خیلی دیر !
اما وقتی برم
دیگه آدمِ برگشتن نیستم
آدمِ مثل قبل شدن نیستم
باور کن !
“آنا گاوالدا”
فرستنده : Haniko
.
.
تو رفتى اما همه چیز را در آغوش من جا گذاشتى…
.
.
لبخند می زنم
فنجانی از قهوه را به قفل دهانم نزدیک می کنم
داغی دیواره ی فنجان گرمای دستم می شود
لب باز میکنم . های نفسم را بر فـنجان قهوه می ریزم
یادت هست ؟
همیشه می گفتی فنجان قهوه ای که از دستان من می گیری طعم دیگری دارد
یاد تـــو شیرین است
دیگر قند نمی خواهم
چه لذتی دارد فنجان قهوه و یاد تو ؟!
کنــارشـــ مــي نــشيـنی وبــا چند آیه قــرآن محــرمــش مـي شــوی…
و مــن…!
مــن ِ آشــنا بــا يـک دنـــيا عشــق و حســرت
بـــه “او”…
نــآ محرمم…!!!!
حال و روز کسی را که دیگر…
هــــــــیچ نگاهی دلش را نمی لرزاند…
حسود میشی…
حساس میشی…
چشم دیدن نگاهای بقیه رو نسبت بهش نداری…
چشم نداری ببینی به غیر از تو با دیگران هم سخن می گوید….
اینا همه از دوست داشتن زیاده اما …
اون فکر میکنه دیوونه شدی و بی خود به او گیر میدهی
تنها اینجا بازگشته ام
مکان امن عاشقانه های من است …. با تو ای عشق من …
که وقتــــی عشقشو می بینـــه دلش پــر میکشـــه بپــره تو بغلــش
ولی نجــابتش نمیـــذاره…
به سلامتی پسری
که حتی یه بارم به خودش اجازه نداد
دستــش به عشـقش بخوره…
ولی پاش بیفتـــه دستـاشو برای عشقش میده
یک بار هم که شده
بازیش را به ما می باخت
اصلا مگر لذتی هم برای او دارد
این بردهای تکراری و بی فایده؟!
به شکلی بد خیم
تو را صدا می زند… حسابی بی قرارم کرده از عشق تو
گـــاهـے آرام . . .
گـــاهـے بــارانـے . . .
چه بـے ثـبـاتــم بـے تـ ـ ـو!!!!
مـی شـود هـمـان گـوشـه دِنـجـی
که راحـت مـی تـوان جان داد …
یه تو
یه من
یه جا
کنار هم برای هم
دلتنگِــــــــــ خیلی چیزهــــــــــــــــــــا
دلتنگـــــــــــــــ این همه دلتنگی هــا
چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشتــــ !
دلتنگـــــــــــــــــــم . . .
دلتنگ نیمه شبهــــــــــــــــــــــای دلتنگی
دلتنگـــــــــــ این همه نبودنهـــــــــــــا
براے عکــس هایـے که پـــــاره کردم و سوزاندمشـــان
بـــراے دفتر خاطراتـَــ م که مدت هاســت دیگر چیزے در آن نمى نویســم
حــــــــــتىٰ براے آدم هاے حســودے که، دورو بـَـرَم میچرخیدند ،
"تنـهـــایی" . . .
تلـــخ تــرین بــلایِ بــودن نیــســت . . .
چیـــزهـای بـدتــری هـم هســت . . .
روزهـــای خستـــه ای که در خـلـوتِ خـانـــه، پـیـــــر می شــوی . . .
و ســال هــایی که ثانــیه به ثانیــه از سَــر گذشتــه اســت. . .
تـــازه پِــی می بـــریــم کـه تــنـــهـایـی، تلخــخ تــرین بـلایِ بـــودن نیســـت. . .
چیـــزهـــای بدتـــری هم هســــت
دیــر آمـــدن!انتــــــقام … ؟
مث لبخند سپیده .. مث شب گریهی عاشق
پنجره بازه به بارون .. من ولی دلم گرفته
عطر گل با نفسم بود .. وقتی از تو میسرودم
چشام از ستاره سوختن .. منو به گریه سپردن
رفتی و منو سپردی .. به زوال اطلسیها
عطر گل با نفسم بود .. وقتی از تو میسرودم
امید کسی میشوی
یعنی
تو هنوز بنده منتخب خدایی
پس
به خاص بودنت ببال
و بشکرانه الطاف پروردگارت
به دنیا لبخند بزن
ب*اران
رمقی برایش باقی نمانده
در مردابی ساخته دست خودش اسیر است و هر روز و هر لحظه بیشتر فرو میرود
دیگر حتی دستش را برای نجات تکان هم نمیدهد
کنارم دراز میکشد
بی مقدمه میگوید من عاشق توام هیچ کسی به اندازه من تورا دوست ندارد
خواب و بیدارم لبخندی میزنم و کمی جابجا میشوم سالهاست که این جمله را نشنیده ام
اما بی تفاوت چشمانم را میبندم خسته تر از آنم که بخواهم نیمه شب به حرفهایش گوش دهم
ادامه میدهد
اراده کنی قلبم را از سینه بیرون میاورم بخواهی میمیرم
تکان هم نمیخورم
درد تمام وجودش را فرا گرفته به سختی به سمتم بر میگردد دستش را دور کمرم حلقه میکند به آرامی میگوید چطور می توانی کسی را دوست نداشته باشی تو عاشق هیچ کس نیستی نه من نه فرزندمان نه پدرت نه مادرت نه حتی دوستانت
کمی جا میخورم به فکر فرو میروم
یعنی من کسی را دوست ندارم؟
من اینگونه ام؟
منی که به لطافت و مهربانی شهره ام؟
عشق برایم کلمه گنگی میشود هرچه فکر میکنم جوابی نمیابم صدای زنگ ساعت میگوید 5صبح است
درحالی که از تخت پایین می آیم به چشمانش خیره میشوم ومیگویم عشق یعنی برای زندگیم میجنگم وبا تمام سختیها ادامه میدهم و لبخند میزنم
تو برای این زندگی چه میکنی؟
*ب*اران*
هی لعنتــــی !
مـــن مــــــی روم !
تـــو مـــــی مــــانــی بــا دنـیــایـــی از خــــاطـــــرات
راســتـــی آن روز کـــــه دلـــــداده تــو شــــدم یــادت هست ؟
از آن جــا بـــه بـــعــدش را پـــاک کــــن . . . !
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |